سردرگمی!

ساخت وبلاگ
خیلی ماهه که از این قضیه میگذره

ولی ترسشو داشتم که بخوام درموردش بنویسم...پیدات کردم..با هم حرف زدیم..ولی ناشناس..ینی فقط شکر کردی که منم

شمارتو از یکی دوستات گرفتم..اددت کردم تو گروه..اومدی خیلی گرم..خیلی صمیمی..عزیزم و خوشگلم واینا........

ادامش بعدا

سردرگمی!...
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 31 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:02

شنبه تولدم بود تو شب تولدم خیلی دلتنگت بودم خیللللللللللللللی بد ولی خبببببببببببب 3شنبع قرار شد بریم خونه عموم،طبق معمولم قرار شد تا مغازه بابا پیاده بریم که بعد از اونجا با ماشین و ددی بریم از کوچتون رد شدم نبودی! ببخشید عشقم ولی فحشت دادم ولی هروقت از اون جا رد شم و نباشی یه فحش قشنگ نثارت میکنم سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

زندگی یعنی از همین جاها قصه عاشقی رو یادم داد

من یه عمری عاشقش بودم پس چرا یاد من نمی افتاد

زندگی یعنی بی قراری ها تو روزای باور سختی

یعنی با من که باشه خوشحالم این یعنی حس خوب خوشبختی

زندگی یعنی عاشقش بودن با همین حس و حال معمولی

چرا نیستی؟چرا پیدات نمیکنم؟

+ نوشته شده در  پنجشنبه ششم اسفند ۱۳۹۴ساعت 0:16  توسط نسترن  | 
سردرگمی!...
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

سه شنبه حسین اقا فوت کرد!! 2 روز مدرسه نرفتم و مشهد نبودم!! کلی این چند روز بهت فکر کردم،به این ته این عشق یه طرفه چی میشه؟میدونم که فقط و فقط دارم خودمو تباه میکنم! ولی همین تباه کردنم دوست دارم...چون جلو دست پامو میگیره..نمیزاره با کسی دوست شم! علاقم با تو باعث شده که جز تو پسری تو نتونم قبول کنم سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

یه حس بدی دارم! احساس میکنم از دستت دادم... چند روزه به فاطمه مشکوکم!رفتاراش اذیتم میکنه! حس میکنم باهاته... یعنی هست؟؟ هی میخوام فرارکنم از این فکر ولی همش میای تو ذهنم.. لعنتی چرا اینطوری شد؟چرایهو گمت کردم؟ میدونم مقصر منه احمقم..وقتی میدیدم توام چا چیش میزاری جلو منم یه قدم میومدم باهات فکر میکر سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

امتحاناتم به خوبی تموم شد^_^ هر روز امتحانا از کنار خونتون رد میشدم تا شاید ببینمت و اون انرژی که از دستش دادم بهم برگرده!ولی خب نشد دیگه ولی اینم بگم تو این مدت یه اتفاقایی افتاد.. میخواستم بریم مهمونی و تو راه مغازه بابا بودم ک  مرتیکه شاهانی!رو کرد به اون اقایه ک نمیدونم چیکارته و فقط میدونم که آ سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

حالم خوب نیست

دارم فرار میکنم

از این شهر

از این منطقه که همش خاطرس با تو

شایدم اخرین پستم باشع...حالم اصلا خوب نیست

میدونم که مقصر خودمم

زیاد نمیتونم حرف بزنم

برام دعا کنین

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۵ساعت 20:32  توسط نسترن  | 
سردرگمی!...
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 116 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

خیلی وقته که دیگه اینجا پستی نذاشتم خودمو سرگرم زندگیم کردم کم کم داشتی محو میشدی ولی هربار که از اون کوچه رد میشم یادت میوفتم چرا اینقدر خوب بودی؟چرا خریت کردم؟چرا دوست دارم؟ روزای آخر سال بود دیدمت..محوت شدم...هنوزم تغییری نکردع بودی.هنوز همون محمد خودم بودی توام بم نگاه میکردی..عین قدیما ولی نگاه سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

اول از همه بگم ک من واققققققققققققققققققققققققققعن عاشقتم بهترین و جذاب ترین مرددنیام دوبار دیدمتیکی یکشنبه 31 و امروز... خیلی وقته که خواستم بیام اینجا تعریف کنم ولی به خاطر ازدواج نرگس و شلوغی و اینا واقعن اصلا وقت نشد که بیام از اونجایی که من روزهای فرد زودتر یعنی ساعت12:20 تعطیل میشم پیاده برگشت سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36

بعد اون اتفاق چندبار دیگه ام دیدمت یه بارش که به چشمات زل زدم دوباره عین قدیم ولی چیزی جز بی تفاوتی نصیبم نشد نگاهت یخ بود!قیافتم اصلا میزون نبود احساس میکردم که کلافه ای! یا مثلا روز مراسم نرگس...ظهر با زن عمو تو پنجتن خرید میکردیم که وقتی از داخل مغازه اومدم بیرون دیمت با اون ابرو پاچه ای بودی..دا سردرگمی!...ادامه مطلب
ما را در سایت سردرگمی! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohammadnasi93 بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 9:36